روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

قبلا در پست زمان از دست رفته چند تا روش برای استفاده بهتر از زمان‌هایی که اصولا از دست می‌رند پشنهاد کرده بودم. امروز یه پیشنهاد جدید برای کسانی که زبان آموزی می‌کنند، دارم. البته ادعا نمی‌کنم که این پیشنهاد به حد کافی علمی باشه و خودم هنوز به اندازه ۸ روز هم تستش نکرده‌م، اما فک می‌کنم براتون جالب باشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۸۹ ، ۲۲:۵۸
مجید عسگری
سلام. امیدوارم که حالتون خوب خوب باشه.
قبل از هر چیز معذرت می‌خوام از همه‌ی کسانی که این مطلب رو دنبال می‌کردند و انقدر توی انتشار قسمت چهارمش وقفه افتاد.
امروز با یه قسمت فوق‌العاده مفید در مورد خط فرمان لینوکس در خدمتتون هستم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۸۹ ، ۰۹:۰۸
مجید عسگری

سلام. با قسمت سوم آموزش خط فرمان لینوکس در خدمتتون هستم؛

تا اینجا شما دانستید که چگونه باید از یک فهرست در‌حال‌کار به یک فهرست دیگر بروید. ما قصد داریم در داخل سیستم لینوکس خودمان گشت و گذار کنیم و در طول این گشت و گذار خیلی چیز‌ها را یاد بگیریم. اما قبل از شروع بهتر است راجع به بعضی ابزار‌های دم دستی و مورد نیاز صحبت کنیم:

  • کمی بیشتر راجع به دستور ls
  • دستور less برای مشاهده‌ی فایل‌ها
  • دستور file برای دسته‌بندی محتویات فایل‌ها

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۷:۳۷
مجید عسگری
مدت‌ها پیش یکی از مشکلات من این بود که وقتی به رختخواب می‌رفتم خیلی سعی می‌کردم تا خوابم ببره و شاید یک ساعتی طول می‌کشید که این اتفاق بیفته. اصولا توی این مدت به خیلی چیزها فک می‌کردم که چندان هم کار مفیدی نبود. زمان‌های خیلی زیادی هم می‌شد و می‌شود که در حال نقل مکان بین خانه و دانشگاه، خانه و سر کار و ... هستم.
چند وقت پیش توی رختخواب یکی از پادکست‌های لینوکس اف ام رو گوش می‌دادم، فکری به ذهنم رسید و مدتی هم امتحانش کردم و به نظرم خیلی خوب جواب داد. اگه شما هم مدت زمان زیادی دارید که اصولا به گوش دادن موزیک می‌گذره، مثل توی رختخواب (که البته فک می‌کنم اصلاح الگوی خواب بهترین کار باشه برای حل این مسأله، نه گوش دادن موزیک و پادکست و ...)، توی مسیر مخصوصا اگه با وسایل حمل و نقل عمومی مثل مترو داخل شهر حرکت می‌کنین، توی مسافرت، جایی که منتظر هستید و ... چند تا پیشنهاد براتون دارم.
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۹:۳۵
مجید عسگری
گشت و گذار در سیستم فایل
در این قسمت از سه دستور اصلی برای حرکت در سیستم فایل با استفاده از خط فرمان صحبت خواهیم کرد:

pwd (print working directory), cd (change directory), and ls (list files and directories).

اگر قبلا با این دستورات تا بحال کار نکرده‌اید، این قسمت برای شما خیلی مهم است.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۷:۳۵
مجید عسگری

یکی از اصلی‌ترین نیاز‌ها برای کسانی که بخواهند خود را کاربر لینوکس بنامند، یاد‌گیری چگونگی استفاده از خط فرمان است. در دنیای ویندوز، که هدف فروش بیشتر و راحت بودن کاربران عادی است، همه چیز بر پایه‌ی رابط کاربری است. اما در لینوکس اولین هدف، انجام کارها به بهترین نحو است، و خط فرمان قدرتمند لینوکس، تمام آن‌چیزی است که برای رسیدن به این هدف نیاز داریم. در اینجا، برای کاربری که فقط از ویندوز استفاده کرده، و ذهن خود را در این باره نمی‌تواند تغییر دهد، استفاده از خط فرمان حتی ممکن است کمی عقب مانده به نظر برسد، اما حقیقت این است که برای اظهار نظر در این مورد، باید کمی تحقیق کرد. با استفاده از خط فرمان می‌توانیم بسیاری از کارها را بسیار سریع‌تر انجام دهیم. برای روشن‌تر شدن بحث، در حال حاضر ترجیح می‌دهم مثالی نزنم و شما خواننده‌ی عزیز با خواندن ادامه‌ی این مطلب، در این پست و پست‌های دیگر وبلاگم در آینده، به این حقیقت پی ببرید. لازم است ذکر کنم که مطالب من در مورد استفاده از خط فرمان با تقریب خوبی ترجمه‌ی این منبع فوق‌العاده ارزشمند است. در طول این مطالب آموزشی، من هم همراه شما، بسیاری از مطالب را برای بار آول می‌آموزم. در عین حال سعی می‌کنم ترجمه‌ی خوب و روانی را بعد از درک کامل هر قسمت ارائه کنم.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۹:۵۰
مجید عسگری

البته می‌دونم خواننده‌های وبلاگ من زیاد با این نوع پست‌ها برخورد نداشتند :دی اما خوب احتمالا در آینده بیشتر از لینوکس می‌نویسم!

یادمه تا موقعی که تاندربرد (Thunderbird) داشتم همیشه با خودم می‌گفتم مگه می‌شه من یه Mail Client دیگه رو جاش انتخاب کنم، این همه چیز داره که! بعد نسخه‌ی ۳ی نرم‌افزار که اومد، دیگه واقعا هرگز فکر نمی‌کردم عوضش کنم چون واقعا کمبود‌هایی که داشت جبران شد.

یه زمانی تصمیم گرفتم کل ایمیلام رو پاک کنم! خیلی شجاعت می‌خواست اما این کارو کردم. نه تنها ایمیلم بلکه فیس‌بوک و توویتر (هر چند اطلاعات زیادی توی اون‌ها نداشتم) رو هم خالی کردم. هر اطلاعاتی که بهش علاقه داشتم، ایمیلایی که وقت نمی‌شد بخونم، مقالاتی که مدت‌ها بود باید می‌خوندم، چیزایی که باید واسشون جواب می‌نوشتم، همه رو پاک کردم. به منزله‌ی یک زندگی تازه. و از نظر دیجیتالی تازه متولد شدم!!!!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۲:۰۷
مجید عسگری

چند سالی می‌شد که اومدن سال نو رو حس نمی‌کردم و تو وبلاگمم اثری از تبریک سال نو نبود. با همه‌ی سختی‌های امسال و نشیب‌ها و البته فرازهاش، امسال داره تموم می‌شه. شاید سال نو و البته روز تولدم همزمان با سال نو فرصت خوبی باشه که بدون شعار دادن و کلیشه‌ای بودن، سعی کنم آدم بهتری باشم و به ایده‌آلهام نزدیک شم. برای همه آرزوی سالی پر از خوشی و خوشبختی و شادی آرزو می‌کنم... بچه‌های فقیر و سرطانی و همه‌ی آدم‌هایی که فک می‌کنن تنهان و فک می‌کنن دنیا براشون تاریکه رو هرگز فراموش نکنیم. حتی تو لحظه‌ی سال نو که همه دوس داریم مال خودمون باشیم، حداقل براشون دعا کنیم...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۸۸ ، ۰۲:۲۱
مجید عسگری
وقتی تنها بودم، تو تنهاییم با من بود؛
وقتی خسته بودم، خستگی هامو براش گفتم و انگار خستگیم از تنم رفت،
وقتی ناراحت بودم شادی رو بهم هدیه داد،
وقتی تنها شد، وقتی از من ناراحت شد، حتی بهم نگفت؛ حتی ازم کمک نخواست، به شادیم نخندید، خستگیشو با من فراموش نکرد؛ من یه مترسک کم فایده بودم انگار! دلم می خواد بهش بگم منم نیاز دارم مثل اون باشم، لذت ببرم از کمک کردن، اما هنوزم نمی دونم چه جوری!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۸۸ ، ۰۷:۴۵
مجید عسگری
یادمه یه زمانی انقد اوضاع روحی و فکری و اعتقادیم داغون بود که حتی خدا رو قبول نداشتم. معنای واقعی جهنم بود برام اون روزا. یه دنیای برزخ مانند. دوره‌ای که دوره‌ی گذار عمر من بود. دوره‌ای که فک می‌کنم تقریبا برای همه پیش میاد در تقابل با اعتقاداتشون. مخصوصا اگه عمل به اون اعتقادات سخت باشه و تفکری که آدم راجع بهشون کرده، سطحی.
اون روزا از هر دری وارد شدم برای حل کردن مشکلاتم. البته معلمی نداشتم و بیشتر به بیراهه می‌رفتم اما سعیمو می‌کردم یه حداقل اعتقاداتی رو برای خودم اثبات کنم تا بتونم حداقل طبیعی زندگی کنم.
بعد از کلی نتیجه نگرفتن، تصمیم گرفتم فلسفه بخونم، اما هیچی بلد نبودم. برای شروع مثل خیلی‌های دیگه دنیای سوفی رو انتخاب کردم تا یه کم علاقه‌مند بشم به فلسفه!!
همون اوایل کتاب بود. اصلا شاید فصل اول. نویسنده داشت یه باغ رو توصیف می‌کرد. از درخت‌ها نوشته بود و یه هوای بارونی و شبنم روی گل‌ها و نوری که از لای برگ گل‌ها می‌تابید روی زمین و ...
اون توصیف حدودا ۱۰ خطی شده بود. صحنه‌ی خیلی پیچیده‌ای بود و پر از جزئیات. همین‌طور که داشتم می خوندم، بعد از همه‌ی اون توصیفات از نسیم و باران و درخت و گل و ... رسید به یه صحنه‌ای که بعد یه بارون طولانی، یه کفش‌دوزک داشت روی برگ یه گل حرکت می‌کرد و نور خورشیدم می‌تابید مستقیم روی اون برگ. روی یه برگ کنارش هم، یه قطره شبنم نشسته بود. من تمام اون توصیفات توی ذهنم بود، وقتی رسیدم به اینجا، یه لحظه خشکم زد! هیچ وقت به این همه جزئیات توی دنیا توجه نکرده بودم... دنیایی که چندان تصادفی به‌وجود نیومده!
این لحظه، نقطه‌ی گذار عمر من بود.
پینوشت: :دی بعد این اتفاق فلسفه رو هم بی‌خیال شدم :)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۸۸ ، ۰۵:۵۱
مجید عسگری