روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

۱ مطلب در بهمن ۱۳۸۷ ثبت شده است

[caption id="attachment_81" align="aligncenter" width="300" caption="30 روز"]تقویم[/caption]
نفسام بوی تو رو داشت، وقتی از چشات می خوندم، وقتی با پاهام می رفتم، ولی با دلم می موندم. می میرم تو دل غربت، نگو عاشق سفر بود، من همون خسته ی راهم، که همیشه دربه در بود؛
تقویمم میگه یه ماه گذشته از قولی که به خودم دادم. نمی گم روزا رو نشمردم، نمی گم فراموش کردم همه چیزو، اما به خودم نشون دادم می شه فراموش کرد، برای یه ماه، برای یه سال، برای یه عمر...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۸۷ ، ۰۰:۳۷
مجید عسگری