روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

۱ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

حدود دو هفته پیش رفته بودم برای شرکت یه گوشی بخرم که هم سیستم عاملش سیمبیان باشه و هم جی‌پی‌اس داشته باشه تا بتونم یه برنامه‌ی موبایلو تست کنم. بعد از حدود یه ربع جستجو توی اینترنت گوشی VIVAZ سونی اریکسون رو انتخاب کردم که الآن به نظرم انتخاب خوبی هم بوده. رفتم پاساژ علاءالدین. یه مغازه پیدا کردم که گوشی رو خیلی ارزون‌تر می‌داد. ۲۴۵ تومن. بعد از کلی دنگ و فنگ نصب نرم افزار و این جور چیزا و رسوندن قیمتش به ۲۶۵ تومن (بر خلاف قیمتی که اولش گفته بود) که فک کنم یک ساعتی هم به دلیل شلوغ بودن مغازه طول کشید، گرفتمش و برگشتم سمت خونه.
خلاصه، اومدم میدون جمهوری و نهار خوردم و بعدش می‌خواستم برم خونه. دست کردم تو جیبم و دیدم ۳۰۰ هزار تومن تراول توشه! انقد اونجا علاف شدم و غرق فکر بودم که یادم رفت پولشو بدم و اونها هم فراموش کردند شاید چون سرشون شلوغ بود. فک نمی‌کردم کس دیگه‌ای هم قد من گیج پیدا بشه. بلافاصله زنگ زدم بهشونو گفتم که پولو فراموش کردم بدم. اونا هم اصلا حواسشون نبود انگار. خیلی خوشحال شدن و گفتم شماره حساب بدید که پولو بریزم و تا اونجا نیام. ولی مغازه دار اصرار کرد که بیا حتما و یه کیف گوشی اورجینال بهت می‌دم و از این جور حرفا. منم که احساس کردم که انگار می‌ترسه پولو نریزم و گفتم اوکی زود میارمش براتون.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۴۴
مجید عسگری