روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

۷ مطلب با موضوع «پیچیدگی» ثبت شده است

نوشته شده توسط کاربر آر-۲۳
این پارادوکس صورت دیگر پارادوکس قدرت مطلق است (آیا خداوند میتواند سنگی‌ بیافریند که حتا خودش هم نتواند آن را بلند کند؟!!!)
پارادوکس نیروی غیر قابل مقاومت یا پارادوکس نیروی غیر قابل توقف این طور بیان می‌‌شود: اگر یک نیروی غیر قابل توقف به جسمی‌ ایستا و غیر قابل تکان دادن وارد شود چه اتفاق می‌افتد؟؟!!!
هردوی اینها به طور ضمنی‌ فنا ناپذیر فرض می‌‌شوند، در غیر این صورت سوال یک پاسخ بدیهی‌ خواهد داشت:”یکی‌ دیگری را از بین می‌‌برد.”
علاوه بر این اگر که فرض شود آنها دو وجود مجزا از هم هستند، از این رو یک نیروی قوی مانند یک جسم غیر قابل حرکت دادن است و بلعکس.
پاسخ رایج بعدی این است:”اولی‌ توسط دومی‌ مصرف می‌‌شود،با آزاد شدن مقدار خیلی زیادی گرما.”
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۳۲
مجید عسگری
نوشته شده توسط کاربر آر-۲۳
پارادوکس کرو کودیل این گونه بیان می شود:یک کروکودیل بچه ای را می دزدد.و به پدر بچه قول می دهد که پسرش را به او بر می گرداند٬ اگر و تنها اگر بتواند به درستی حدس بزند که کروکودیل چه کاری انجام خواهد داد.
در این صورت دو حالت زیر ممکن است:
۱:اگر کروکودیل تصمیم بگیرد که بچه را نگه دارد٬در صورتی که پدر پیش بینی کند که کروکودیل بچه را بر می گرداند٬در آن صورت کروکودیل بچه را نگاه می دارد. اما اگر پیش بینی کند که بچه را نگه می دارد٬کروکودیل باید بچه را تحویل دهد (پارادوکس)
۲:اگر کروکودیل تصمیم بگیرد که بچه را بازگرداند٬ در صورتی که پدر پیش بینی کند که کروکودیل بچه را نگه می دارد٬ کروکودیل بچه را بازمی گرداند.(پارادوکس(چون فرض این بود که تنها در صورتی بچه را تحویل دهد که پدر بتواند درست حدس بزند))اما اگر پدر پیش بینی کند که کروکودیل بچه را برمی گرداند٬ آنگاه کروکودیل باید بچه را برگرداند (پارادوکس)
این سوال که حال کروکودیل باید چه کاری انجام دهد دچار پارادوکس است و جواب توجیه کننده ای نیز نخواهد داشت.
این پارادوکس از یونان باستان برگرفته شده است و شباهت بسیاری به پارادوکس دروغگو دارد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۲۸
مجید عسگری
نوشته شده توسط آر-۲۳
جو و جیم می خوان برن سلمانی. سلمانی ۳ تا آرایشگر داره:آلن،براون،کار.   از اونجایی که کار آرایشگر خوبیه،جیم حتما میخواد پیش کار ریشاشو اصلاح کنه.و میدونیم آلن هیچوقت اونجا رو بدون براون ترک نمیکنه.   جو پا فشاری میکنه که کار به طور قاطع تو آرایشگاهه و ادعا میکنه که میتونه اون رو کاملا منطقی اثبات کنه : فرض میکنیم کار بیرون باشه.پس اگه آلن هم بیرون باشه،براون حتما باید تو باشه (چون حتما برای باز موندن اونجا باید یکی توش باشه). در این صورت هر دو گزاره ی “ آلن در سلمانی هست،براون در سلمانی هست ” و“ آلن در سلمانی هست،براون در سلمانی نیست ” همزمان برقرار میشه.   بنا بر این پارادوکس منطقی میشه نتیجه گرفت که کار حتما تو سلمانیه.   این پارادوکس رو لوییز کارول مطرح کرد.   پ.ن۱:این اولین پست از سری پارادوکس ها،معما ها و...هست که قراره اینجا بنویسم.   پ.ن۲:در نوشتن عنوان این پارادوکس خودم دچار پارادوکس شدم...ترجمه باربرشاپ در فارسی میشه سلمانی.بعد باربر میشه سلمون یا آرایشگر(اگه بخوایم دقیق تر بشیم به جنس مرد اطلاق میشه). بعضی ها به کسی که سلمانی میکنه میگن سلمونی یا آرایشگر یا سلمون.من واقعا نمیدونم چی میگن.اینکه این چی ترجمه بشه زیاد مهم نیست...وقتی مهم میشه که یه پارادوکس هست به نام باربر و یکی دیگه هست به نام باربرشاپ.اونچه که بالا گفتم و مد نظر من بود باربرشاپ بود.اما نمیدونستم اسمشو چی بذارم...اگه سلمانی بذارم با اون باربر که همه به اشتباه سلمانی ترجمه اش میکنن،اشتباه میشه.یعنی اگه شما پارادوکس سلمانی رو جستجو کنید،این محتوا رو میبینید:در یک دهکده تنهایک آرایشگر وجود دارد که تنها موهای کسی را میتراشد که خودش موهای خود را نتراشد.پارادوکس در مورد خود شخص به وجود میاد:اگه بخواد موهای خودشو نتراشه اونوقت جزو اون دسته محسوب میشه که باید موهاشونو بتراشه و....این در واقع از جمله پارادوکس های بازگشتی هست،که برتراند راسل اون رو مطرح کرده.(لازم به ذکره که پیش از این راسل در نظریه مجموعه ها یه پارادوکس دیگه هم داره به نام راسل که قبلا طعمه این پست من بود)   این نوع مشکلات در ویکی پدیا معمولا در قهوه خانه و...به بحث گذاشته میشه..جالبه که بدونیدهنوز مقاله ای با محتوای هیچ کدام از این دوتا در ویکی فارسی وجود نداره.و باربرشاپ هم فقط در ویکی فرانسه و انگلیسی نوشته شده.البته در سایت دنیای ریاضی این اخطار داده شده که دو اشتباه گرفته نشن.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۲۳
مجید عسگری

نوشته شده توسط آر-۲۳

تداخل٬تداخل٬تداخل...تناقض،پارادوکس،دوگانگی...به طور کل اساس و پایه فیزیک جدید عدم تداخله.یعنی نظریه ای تا زمانی درسته که خلافش ثابت نشه.و این به مزاج آدمایی که به اصل طرد شق ثالث معتقدن اونقدراخوش نمیاد.در واقع این دقیقا همون تعریف نظریه است.البته به طور دقیق اینقدرها هم الکی نیست اثبات درستی یانادرستی نظریه ای.هر اونچیزی که در فیزیک بخواد مطرح بشه:1.باید فرم ریاضی داشته باشه (با ریاضیاتی که من اسمشو میذارم ریاضیات حفظی یعنی به طور کل حساب دیفرانسیل و انتگرال و مشتقات)2.مشاهده بشه(یا در قالب پدیده یا غیر اون) که البته مورد دوم خیلی وقت ها لازم نیست چون ممکنه خیلی چیزها اصلا دیده نشن(با چشم مسلح و غیر مسلح) که نسبیت عام هر دو رو داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۰۴:۱۷
مجید عسگری
یادمه یه زمانی انقد اوضاع روحی و فکری و اعتقادیم داغون بود که حتی خدا رو قبول نداشتم. معنای واقعی جهنم بود برام اون روزا. یه دنیای برزخ مانند. دوره‌ای که دوره‌ی گذار عمر من بود. دوره‌ای که فک می‌کنم تقریبا برای همه پیش میاد در تقابل با اعتقاداتشون. مخصوصا اگه عمل به اون اعتقادات سخت باشه و تفکری که آدم راجع بهشون کرده، سطحی.
اون روزا از هر دری وارد شدم برای حل کردن مشکلاتم. البته معلمی نداشتم و بیشتر به بیراهه می‌رفتم اما سعیمو می‌کردم یه حداقل اعتقاداتی رو برای خودم اثبات کنم تا بتونم حداقل طبیعی زندگی کنم.
بعد از کلی نتیجه نگرفتن، تصمیم گرفتم فلسفه بخونم، اما هیچی بلد نبودم. برای شروع مثل خیلی‌های دیگه دنیای سوفی رو انتخاب کردم تا یه کم علاقه‌مند بشم به فلسفه!!
همون اوایل کتاب بود. اصلا شاید فصل اول. نویسنده داشت یه باغ رو توصیف می‌کرد. از درخت‌ها نوشته بود و یه هوای بارونی و شبنم روی گل‌ها و نوری که از لای برگ گل‌ها می‌تابید روی زمین و ...
اون توصیف حدودا ۱۰ خطی شده بود. صحنه‌ی خیلی پیچیده‌ای بود و پر از جزئیات. همین‌طور که داشتم می خوندم، بعد از همه‌ی اون توصیفات از نسیم و باران و درخت و گل و ... رسید به یه صحنه‌ای که بعد یه بارون طولانی، یه کفش‌دوزک داشت روی برگ یه گل حرکت می‌کرد و نور خورشیدم می‌تابید مستقیم روی اون برگ. روی یه برگ کنارش هم، یه قطره شبنم نشسته بود. من تمام اون توصیفات توی ذهنم بود، وقتی رسیدم به اینجا، یه لحظه خشکم زد! هیچ وقت به این همه جزئیات توی دنیا توجه نکرده بودم... دنیایی که چندان تصادفی به‌وجود نیومده!
این لحظه، نقطه‌ی گذار عمر من بود.
پینوشت: :دی بعد این اتفاق فلسفه رو هم بی‌خیال شدم :)
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۸۸ ، ۰۵:۵۱
مجید عسگری
توی یکی از درسام یه معمایی رو دیدم که روی اون معما خیلی کارای جالبی شده و  نتیجه گیری های جالبی روش شده. اون معما اینه:به دو تا زندانی که با هم جرمی رو مرتکب شده اند و گیر افتاده اند و در سلول های جداگانه نگه داری میشند، گفته می شه:
- اگر یکی از شما اعتراف کنه و دیگری نه، کسی که اعتراف کرده آزاد میشه و دیگری برای سه سال زندانی میشه.
- اگر هر دو اعتراف کنید، هر کدوم برای دو سال زندانی میشید.
- اگر هیچ کس اعتراف نکنه، هر دو برای یک سال باید در زندان بمونید.
[caption id="attachment_62" align="aligncenter" width="300" caption="معمای زندانی"]gametheory[/caption]
یه کمی فکر کنید و ببنید شما اگه جای یه کدوم از اونها بودید چی کار می کردید؟
خوب! به نظر می رسه میشه به این سوال یه جواب منطقی داد و اون اینه که بهتره اعتراف کنیم. یعنی رفتار منطقی اعتراف کردنه. بگذارید اعتراف کردن رو اسمش رو بذاریم همکاری نکردن با زندانی دیگه یا defect یا مختصرا D و اعتراف نکردن رو بگذاریم cooperate یا مختصرا C.
این معمایی که در بالا خوندید، یه معمای سخت در علم هوش مصنوعی توزیع شده (یا چند عامله - یعنی چند تا عامل هوشمند داریم که جوری باید برنامه نویسی/پیاده سازی بشند که با هم همکاری کنند) است! دلیلش رو می تونید حدس بزنید.
توی این معما می بینید که انسانی عمل کردن، لزوما منطقی عمل کردن نیست چون اینجا همه ی انسان ها منطقی عمل نمی کنند. اینجا این چالش پیش میاد که عامل ها/ربات هایی که ما می خوایم بسازیم واقعا باید منطقی عمل کنند یا انسانی؟
اینجا کلی مساله ی پیچیده پیش میاد که وقت ندارم بنویسمشون، اما بعد احتمالا به این فک می کنید که همه ی انسان ها، انسانی عمل می کنند؟! مثلا دولت ها انسانی عمل می کنند؟ به این مثال که شبیه مساله ی بالاست توجه کنید:
همه ی دولت های دنیا به هم قول می دند که سلاح های هسته ای خودشون رو نابود کنند. بعد چی می شه؟؟
شما باشید چی کار می کنید؟ C یا D ؟!!
پس به این نتیجه می رسیم که هوش مصنوعی گاهی باید انسانی عمل کنه گاهی هم نه!! اگه روبات هامون صرفا منطقی عمل کنند چی میشه؟!
یکی از جالب ترین توسعه های معمای زندانی ها اینه که این معما رو چند بار پشت سر هم تکرار کنیم! یعنی به عنوان یه بازی با امتیازای زیر:

u(D,D) = 2, u(D,C) = 5, u(C,C) = 3, u(C,D) = 0

بعد بیایم بین دو تا عامل هوشمند هی بازی رو تکرار کنیم و امتیاز بدیم. این بازی هم می تونی تعداد تکرار ناشناخته داشته باشه یا شناخته شده.
در ۱۹۸۰، دانشمندی به نام Robert Axelrod که یه دانشمند سیاست بود، تورنمنتی رو با حضور دانشمندای حوزه های سیاست، روان شناسی، اقتصاد و تئوری بازی ها ترتیب داد. هر دو رقیبی این بازی رو در ۵ دوره ی ۲۰۰ راندی بازی کردند. هر گروه شرکت کننده برنامه ی کوچکی رو برای این بازی می نوشت. این برنامه ها از ۵ تا ۱۵۲ خط بودند.
نکته ی مهم این بود که همه ی حریف ها با هم بازی می کردند.
حالا شما فکر کنید که چه جوری این کارو انجام می دادی؟ توجه کنید که حریف شما در هر مرحله کاملا ناشناس و حتی نمی دونید چه الگوریتم هایی در تورنمنت شرکت کردند فقط می دونید که حریفتون در مرحله های قبل بازی چه کاری انجام داده.
معروف ترین الگوریتم ها اینها بودند:
All-D: این الگوریتم فقط بدون توجه به اینکه حریف چه کاری کرده فقط defect می کرد.
RANDOM:  معلومه دیگه! تصادفی!
TIT-FOR-TAT: در مرحله ی اول cooperate و در مراحل بعد هر کاری که حریف در مرحله ی قبل کرده. این برنامه ۵ خط از زبان فرترن بود.
TESTER: در مرحله ی اول حریف رو با defect کردن تست می کرد. اگر حریف در مرحله ی بعد با defect تلافی می کرد، متعاقبا  TIT-FOR-TAT رو بازی می کرد. اگر حریف defect نمی کرد، به صورت تکراری دو بار cooperate می کرد و بعد defect.
JOSS: در واقع همان TIT-FOR-TAT بود با این تفاوت که ۱۰ درصد از زمان ها به جای cooperate، یک defect می کرد.
یکی از این استراتژی ها هم برنده ی تورنمنت شد! به نظرتون کدوم استراتژی؟؟
استراتژی سوم!! البته توجه کنید که همه ی استراتژی ها با هم روبرو شدند و گرنه به طور واضحی استراتژی سوم از استراتژی اول شکست می خورد.
بگید بهم که شما چه استراتژی ای داشتید؟
در پست بعدی دو تا معمای جدید رو مطرح می کنم که اون ها هم جالبند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۸۷ ، ۲۳:۰۶
مجید عسگری

[caption id="attachment_46" align="aligncenter" width="485" caption="ربات Big Dog"]ربات Big Dog[/caption]

این یکی از عجایب دنیای امروزه. خیلی عجیب.

استاد درس هوش مصنوعی توزیع شده سر کلاس از رباتی حرف زد که آمریکایی ها ساختند و به شدت از چیزی که دیده بود متحیر شده بود. وقتی من فیلمشو دیدم نمی تونستم خودمو کنترل کنم. خدای من! بشر داره به کجا می رسه. هنوز تا تجاری شدن این محصول 10 سالی مونده ولی برید ببنید و لذت ببرید! خدای من!! آخه چه جوری میشه همچین چیزی ساخت!؟!!!

اینم آدرس یه ویدئو از ربات Big Dog.

دیدنش رو به همه توصیه می کنم، مخصوصا علاقه مندان ربات ها...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۷ ، ۰۴:۳۹
مجید عسگری