روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

خودپرستی و رفاقت

دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۷، ۰۶:۳۰ ق.ظ
حتی رفاقتمون هم باج دادنی شده. یادمه کوچکتر که بودم فک می کردم چرا هر کدوم از دوستام فقط یکی دو تا دوست صمیمی دارند و اگه کس دیگه ای هم ازشون کمک بخواد بهش کمک نمی کنند. الان خوب می فهمم دلیلشو. ما اصلا تو زندگی نمی تونیم کلا رو کمک کسی حساب کنیم. فقط با یکی دو نفر رفیق می شیم و انقد بهش باج می دیم و براش مرام می ذاریم به هوای اینکه تو بدبختیامون کمکون کنه. بیشتر از اینم نمی تونیم رفیق داشته باشیم چون اگه وقت و مرام کافی نذاریم، با یه دوستی کم عمق تر بهتره رو کمک کسی هم حساب نکنیم.
[caption id="attachment_31" align="aligncenter" width="469" caption="دوستی با حیوون خانگی بهتره یا آدم؟!"]دوستی با Øیوون خانگی بهتره یا آدم؟![/caption]
این میشه که یه جوون 21-22 ساله میاد می گه ما کلا سود-based و خود پسندانه زندگی می کنیم. قوانینو واسه خود پرستیمون رعایت می کنیم تا زنده بمونیم و محبتمونم به دیگران واسه اینه که بهشون باج بدیم که بهمون محبت کنند. همه چیزمون تو خودپرستیمونه. به نظرتون دنیا داره به کجا می ره؟؟ بی خود نیست که بعضیا حیوون خونگیشونو بیشتر از آدما دوس دارن و بیخود نیست که دوست دخترم واسه پیچوندن من میگه آدم می تونه عاشق یه جسم بی جان بشه، یا یک گل یا یه گربه…
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۲۵
مجید عسگری

نظرات  (۵)

دم جوون ۲۱-۲۲ ساله گرم! کاش خودتم این لابه لا دیدگاه شخصیت رو مینوشتی. واسه چی با یه نفر دوستی. یا چرا کسی رو دوس داری؟ چون باشخصیتن(جامعه دید بهتری بهشون داره)؟ چون باسوادن(چیز یاد میگیری ازشون)؟ چون با تجربن(اشتباهاتشون کمتره)؟ چون با هوشن (تحلیل های بهتری ارایه می کنن)؟یا چون خیلی با مرامن(قابل اتکا و اعتمادن)؟
تا کی میخوای زخم اخلاقیات ...یری که از بچگی باهاش تنقیه مون کردن رو بمالونی؟ کدوم ساختار رو شکستی؟ دوس داری مخاطبات بگن آخ دردم اومد. من بعد فقط لوتی گری رو عشقه؟
راستی! یه نیگا دیگه به عکست بکن ...
منم تا همین اواخر میخواستم با همه دوست باشم ، حیف که دنیا عوضم کرد ...
حتی خیلی از پدر و مادر ها هم به امید دستگیری بچه هاشون در زمان پیری اونا رو به دنیا میارن
رامین، متفاوت ترین و امیدوارترین(!) نظر نسبت به نظر تو (نظر قطعی من نیست. شاید یه جاهایی نتونم کامل ازش دفاع کنم) اینه که یه خدا رو قبول داشته باشی که در موردش بگن محبت به بنده هاش رو دوس داره. یا شهودی احساس کنی که محبت کردن به آدمای دیگه قشنگه و حس خوبی می ده بهت (یعنی این وسط دینی نداشته باشی اما خدا رو به این صورت قبول داشته باشی). اختراع خوبیه لااقل. به شرطی که به اندازه ی کافی پیرو واقعی داشته باشه (بیشتر ادیان اینطورین بدون پیرو واقعی). اگه این طور باشه، تو می تونی محبت کنی و ازش لذت ببری (من شخصا لذت می برم از ابراز علاقه یا محبت کردن) بدون باج دادن و منت گذاشتن و چشم داشت، و در عین حال مطمئن باشی (یک جمله ی کاملا شعاری در دنیای ما، اما من سعی می کنم بهش پایبند باشم) که وقتی افتادی تو بدبختی، بالاخره یه ...خلی هست (نه لزوما اون دوستی که بهش کمک کردی) که بیاد و کمک کنه بهت... من کلا زیاد این اتفاق واسم افتاده که به معنای واقعی از خودم گذشتم واسه یه آدمی که اصلا درست نمی شناختمش و واسش ارزش نداشتم و اون تو مشکلم هیچ کمکی بهم نکرده اما یه غریبه رسیده و کمکم کرده.
این دو تا فکر خیلی فرق می کنن با هم اما تو دومی باید خدایی که اینا می گن رو قبول داشته باشی. ولی کلا من با دومی راحت زندگی می کنم.
اینجاست که می گن آدمی که کمتر به دنیا فک کنه راحت تره. و من شخصا خودمو می زنم به اون راه خیلی وقتا و حرف خدا-based رو قبول می کنم و قوانینشو رعایت می کنم. (اینم دقیقا میشه همونی که تو گفتی، یعنی قوانینو به خاطر خودمون رعایت می کنیم)
راستی فک کنم نظریه ی the Lord ت خیلی باگ داره ها!!!
مجید یکی از رفیقام می گفت که باباش بهش میگه :
چیزی به نام رفیق در دنیای واقعی وجود نداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی