روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

KDE

چهارشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۲:۰۷ ق.ظ

البته می‌دونم خواننده‌های وبلاگ من زیاد با این نوع پست‌ها برخورد نداشتند :دی اما خوب احتمالا در آینده بیشتر از لینوکس می‌نویسم!

یادمه تا موقعی که تاندربرد (Thunderbird) داشتم همیشه با خودم می‌گفتم مگه می‌شه من یه Mail Client دیگه رو جاش انتخاب کنم، این همه چیز داره که! بعد نسخه‌ی ۳ی نرم‌افزار که اومد، دیگه واقعا هرگز فکر نمی‌کردم عوضش کنم چون واقعا کمبود‌هایی که داشت جبران شد.

یه زمانی تصمیم گرفتم کل ایمیلام رو پاک کنم! خیلی شجاعت می‌خواست اما این کارو کردم. نه تنها ایمیلم بلکه فیس‌بوک و توویتر (هر چند اطلاعات زیادی توی اون‌ها نداشتم) رو هم خالی کردم. هر اطلاعاتی که بهش علاقه داشتم، ایمیلایی که وقت نمی‌شد بخونم، مقالاتی که مدت‌ها بود باید می‌خوندم، چیزایی که باید واسشون جواب می‌نوشتم، همه رو پاک کردم. به منزله‌ی یک زندگی تازه. و از نظر دیجیتالی تازه متولد شدم!!!!

خوشبختانه پاک کردن ایمیل‌هام و استفاده از یه ماشین مجازی برای اجرا کردن ویندوز تو مواقع ضروری داخل ویندوز (مثلا وقتی استاد یه مقاله رو به فرمت docx می‌فرسته و اوپن آفیس نمی‌تونه بازش کنه، یا سایت دانشگاه که فقط با IE باز می‌شه (البته واسه این دومی می‌شه از wine استفاده کرد)) باعث شد کلا همه چیزم رو بیارم تو لینوکس و دیگه نرم توی ویندوز. از تاندربرد هم به KMail سوییچ کردم. الآن هم به شدت از اینکه توی همه‌ی برنامه‌هام (از تاندربرد به KMail، از Sunbird به kontact، از Pidgin به Kopete و حتی از Google Reader به Akregator. اطلاعات همه‌ی این برنامه‌ها بین ویندوز و لینوکسم شِیر شده بود. با استفاده از symbolic linkها توی لینوکس) سوییچ کردم، به شدت از همشون راضی هستم و تجربه‌ی واقعا متفاوتی از دسکتاپم دارم...

توی کِی دی ای آدم واقعا احساس آزاد بودن می‌کنه. همه چیز انقدر customized می‌شه که واقعا احساس می‌کنی دسکتاپت فقط مال خودته و انقدر افزونه وجود داره که هیچ‌وقت چیزای جدیدی که کشف می‌کنی تموم شدنی نیست.

سخته بخوام توضیح بدم منظورمو! خیلی مثال‌ها می‌تونم بزنم اما تا خودتون باهاش یه کم سر و کله نزنین نمی‌تونین کامل درک کنین چی می‌گم. هر چند عوض شدن ذهن ویندوزیتون برای زندگی در لینوکس سخته و زمان‌بر، اما وقتی واردش شدید دیگه نمی‌شه ترکش کرد. یه جاهایی هم کاملا از دستش شاکی می‌شین اما در نهایت به گنجی می‌رسید که واقعا توش می‌شه ساعت‌ها وقت گذروند و زندگی کرد...

یه مثال ساده‌ی دیگه هم که یادم میاد، واسه موقعیه که مایکروسافت امکان Library ها رو توی ویندوز ۷ معرفی کرد. یه دوستی که اتفاقا یه خوره‌ی کامپیوتر هم هست، اما فقط توی ویندوز زندگی کرده، توی وبلاگش این امکان رو معرفی کرده بود و نوشته بود: وای! چقدر این ۷ خداست، مایکروسافت چقدر امکانات باحالی رو اختراع می‌کنه. (نقل به مضمون) در صورتی که نمی‌دونست این مفهوم از دهه‌ی ۸۰ توی لینوکس وجود داشته!

=-=-=-=-=
Powered by Blogilo
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۲/۰۱
مجید عسگری

نظرات  (۴)

ورودت رو به دنیای آزاد دیجیتال تبریک می گم . امیدوارم تا آخر بمونی و با سختی هاش و راحتی هاش کنار بیای !
منتظر پست های بیشترت در مورد لینوکس و KDE هستیم...
سلام..
و من همچنان در آرزوی لینوکسم:D
مجیدجان لینوکس که از دهه ۸۰ وجود نداشته آخه!
ولی حرکت انسان دوستانه تو رو در کشتن اون غول بی سر و دم تبریک می گم. ان شا الله با یه دختر لینوکس پسند مزدوج بشی.
به امید روزی که هر ایرانی یک لینوکس داشته باشد. (این پیام رو از توی اوبونتو می نویسم)
۰۷ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۶:۴۵ یکی از همین آدم ها
اصلاح می‌کنم، یونیکس!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی