روشنی‌های راه

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست ...

آخرین مطالب

سر کلاس شبکه عصبی این ترم یاد گرفتیم که چطور آدما فک می کنند و چطور یاد می گیرند. (به طور خلاصه میشه گفت شبکه ی عصبی مغز از میلیون ها نرون به عنوان حافظه های قابل تغییری تشکیل شده که به هم متصلند. نکته های جالبی تو مدل فکر کردن ما هست. این نرون در یک لحظه به طور موازی عمل می کنند و وقتی یک داده ای از چشم وارد می شه جواب اون ممکنه در چند جای مغز وجود داشته باشه و هر چند جا هم جواب سوال رو بدهند. این شیوه کار کردن مغز باعث میشه با مردن و از بین رفتن نرون ها (تعدادی از نرون ها در روز برای همیشه می میرند و جایگزین نمی شند.) باز مغز به درستی کار می کنه. برای مثال جانبازی بوده که یک قسمتی از نرون هاش کلا نابود شدند در نتیجه مقداری از اطلاعاتش از بین رفتند ولی الآن می تونه عین آدم عادی زندگی کنه و فکر کنه. یا مثلا کسی که ضربه مغزی میشه اگه زنده بمونه به مرور همه چیزو یاد میگیره یا به یاد میاره مثل یکی از دوستای خودم)

مغز یک کودک به تدریج همه چیزو یاد می گیره حتی مغزش بلد نیست حفظ تعادل کنه و حفظ تعادل رو یاد می گیره. اون روز سر کلاس به این نتیجه رسیدم که درس بزرگی هست در این مدل کار کردن مغز و اون اینه که تطبیق پذیری فوق العاده ای به مغز میده. مثلا اگه کودکی توی جایی به دنیا بیاد که قوانین راه رفتن فرق کنه (مثلا نوع گرانش) اون کودک خودش رو تطبیق میده.

جالب بود برام که  انسان چقدر تطبیق پذیره! آدمای زیادی تو شرایط بد زنده اند. توی گرسنگی، فقر و ... اینجا جواب اون سوال وجود داره و  می بینیم که خدا حتی حفظ تعادل رو به صورت پیش فرض و hard-code شده در انسان نگذاشته! چه زیبا و امید بخشه این تطبیق پذیری!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۷:۰۳
مجید عسگری
[caption id="attachment_81" align="aligncenter" width="300" caption="30 روز"]تقویم[/caption]
نفسام بوی تو رو داشت، وقتی از چشات می خوندم، وقتی با پاهام می رفتم، ولی با دلم می موندم. می میرم تو دل غربت، نگو عاشق سفر بود، من همون خسته ی راهم، که همیشه دربه در بود؛
تقویمم میگه یه ماه گذشته از قولی که به خودم دادم. نمی گم روزا رو نشمردم، نمی گم فراموش کردم همه چیزو، اما به خودم نشون دادم می شه فراموش کرد، برای یه ماه، برای یه سال، برای یه عمر...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۸۷ ، ۰۰:۳۷
مجید عسگری
توی یکی از درسام یه معمایی رو دیدم که روی اون معما خیلی کارای جالبی شده و  نتیجه گیری های جالبی روش شده. اون معما اینه:به دو تا زندانی که با هم جرمی رو مرتکب شده اند و گیر افتاده اند و در سلول های جداگانه نگه داری میشند، گفته می شه:
- اگر یکی از شما اعتراف کنه و دیگری نه، کسی که اعتراف کرده آزاد میشه و دیگری برای سه سال زندانی میشه.
- اگر هر دو اعتراف کنید، هر کدوم برای دو سال زندانی میشید.
- اگر هیچ کس اعتراف نکنه، هر دو برای یک سال باید در زندان بمونید.
[caption id="attachment_62" align="aligncenter" width="300" caption="معمای زندانی"]gametheory[/caption]
یه کمی فکر کنید و ببنید شما اگه جای یه کدوم از اونها بودید چی کار می کردید؟
خوب! به نظر می رسه میشه به این سوال یه جواب منطقی داد و اون اینه که بهتره اعتراف کنیم. یعنی رفتار منطقی اعتراف کردنه. بگذارید اعتراف کردن رو اسمش رو بذاریم همکاری نکردن با زندانی دیگه یا defect یا مختصرا D و اعتراف نکردن رو بگذاریم cooperate یا مختصرا C.
این معمایی که در بالا خوندید، یه معمای سخت در علم هوش مصنوعی توزیع شده (یا چند عامله - یعنی چند تا عامل هوشمند داریم که جوری باید برنامه نویسی/پیاده سازی بشند که با هم همکاری کنند) است! دلیلش رو می تونید حدس بزنید.
توی این معما می بینید که انسانی عمل کردن، لزوما منطقی عمل کردن نیست چون اینجا همه ی انسان ها منطقی عمل نمی کنند. اینجا این چالش پیش میاد که عامل ها/ربات هایی که ما می خوایم بسازیم واقعا باید منطقی عمل کنند یا انسانی؟
اینجا کلی مساله ی پیچیده پیش میاد که وقت ندارم بنویسمشون، اما بعد احتمالا به این فک می کنید که همه ی انسان ها، انسانی عمل می کنند؟! مثلا دولت ها انسانی عمل می کنند؟ به این مثال که شبیه مساله ی بالاست توجه کنید:
همه ی دولت های دنیا به هم قول می دند که سلاح های هسته ای خودشون رو نابود کنند. بعد چی می شه؟؟
شما باشید چی کار می کنید؟ C یا D ؟!!
پس به این نتیجه می رسیم که هوش مصنوعی گاهی باید انسانی عمل کنه گاهی هم نه!! اگه روبات هامون صرفا منطقی عمل کنند چی میشه؟!
یکی از جالب ترین توسعه های معمای زندانی ها اینه که این معما رو چند بار پشت سر هم تکرار کنیم! یعنی به عنوان یه بازی با امتیازای زیر:

u(D,D) = 2, u(D,C) = 5, u(C,C) = 3, u(C,D) = 0

بعد بیایم بین دو تا عامل هوشمند هی بازی رو تکرار کنیم و امتیاز بدیم. این بازی هم می تونی تعداد تکرار ناشناخته داشته باشه یا شناخته شده.
در ۱۹۸۰، دانشمندی به نام Robert Axelrod که یه دانشمند سیاست بود، تورنمنتی رو با حضور دانشمندای حوزه های سیاست، روان شناسی، اقتصاد و تئوری بازی ها ترتیب داد. هر دو رقیبی این بازی رو در ۵ دوره ی ۲۰۰ راندی بازی کردند. هر گروه شرکت کننده برنامه ی کوچکی رو برای این بازی می نوشت. این برنامه ها از ۵ تا ۱۵۲ خط بودند.
نکته ی مهم این بود که همه ی حریف ها با هم بازی می کردند.
حالا شما فکر کنید که چه جوری این کارو انجام می دادی؟ توجه کنید که حریف شما در هر مرحله کاملا ناشناس و حتی نمی دونید چه الگوریتم هایی در تورنمنت شرکت کردند فقط می دونید که حریفتون در مرحله های قبل بازی چه کاری انجام داده.
معروف ترین الگوریتم ها اینها بودند:
All-D: این الگوریتم فقط بدون توجه به اینکه حریف چه کاری کرده فقط defect می کرد.
RANDOM:  معلومه دیگه! تصادفی!
TIT-FOR-TAT: در مرحله ی اول cooperate و در مراحل بعد هر کاری که حریف در مرحله ی قبل کرده. این برنامه ۵ خط از زبان فرترن بود.
TESTER: در مرحله ی اول حریف رو با defect کردن تست می کرد. اگر حریف در مرحله ی بعد با defect تلافی می کرد، متعاقبا  TIT-FOR-TAT رو بازی می کرد. اگر حریف defect نمی کرد، به صورت تکراری دو بار cooperate می کرد و بعد defect.
JOSS: در واقع همان TIT-FOR-TAT بود با این تفاوت که ۱۰ درصد از زمان ها به جای cooperate، یک defect می کرد.
یکی از این استراتژی ها هم برنده ی تورنمنت شد! به نظرتون کدوم استراتژی؟؟
استراتژی سوم!! البته توجه کنید که همه ی استراتژی ها با هم روبرو شدند و گرنه به طور واضحی استراتژی سوم از استراتژی اول شکست می خورد.
بگید بهم که شما چه استراتژی ای داشتید؟
در پست بعدی دو تا معمای جدید رو مطرح می کنم که اون ها هم جالبند.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۸۷ ، ۲۳:۰۶
مجید عسگری

من شخصا اگه به عین الیقین نرسم، نمی رم تو جنگی که مطمئنم توش شکست می خورم مبارزه کنم و تمام خانوادمو فدا کنم.

اگه حسین همه ی اون ۷۲ تن رو فریب داده باشه، خودش رو فریب نمی ده. اون ۷۲ تن چی دیدن در حسین که این طور جانفشانی کردند؟ چی دیدند که گذاشتند اون طور تکه پاره شند؟ چی شد که از همسر و فرزندانشون گذشتند؟

اینجا آدم می فهمه واقعا این جمله که گفتند این محرم و صفر اند که اسلام رو زنده نگه داشته اند چرا درسته. واقعا چه درس هایی هست در عاشورا! چرا آدمی که در منطقی بودنش شکی نیست این طور ۷۳ تا انسان رو به دل دشمن می بره؟ او از دین خودش مطمئنه.

وقت بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۸۷ ، ۰۷:۰۰
مجید عسگری

[caption id="attachment_46" align="aligncenter" width="485" caption="ربات Big Dog"]ربات Big Dog[/caption]

این یکی از عجایب دنیای امروزه. خیلی عجیب.

استاد درس هوش مصنوعی توزیع شده سر کلاس از رباتی حرف زد که آمریکایی ها ساختند و به شدت از چیزی که دیده بود متحیر شده بود. وقتی من فیلمشو دیدم نمی تونستم خودمو کنترل کنم. خدای من! بشر داره به کجا می رسه. هنوز تا تجاری شدن این محصول 10 سالی مونده ولی برید ببنید و لذت ببرید! خدای من!! آخه چه جوری میشه همچین چیزی ساخت!؟!!!

اینم آدرس یه ویدئو از ربات Big Dog.

دیدنش رو به همه توصیه می کنم، مخصوصا علاقه مندان ربات ها...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۸۷ ، ۰۴:۳۹
مجید عسگری

[caption id="attachment_41" align="aligncenter" width="499" caption="نقاشی قهوه-چای. اثر فرانسیسکو گویا (Francisco Goya) هنرمند اسپانیایی (30 March 1746 – 16 April 1828)"]قهوه چای[/caption]
مدتی بود سوالی واسم پیش اومده بود در مورد اینکه بهتره قهوه بخورم یا چای! تا بالاخره امروز یه جستجویی توی اینترنت کردم تا جواب این سوالو پیدا کنم. چیزی که در ادامه می بینید، خلاصه ی چیزاییه که من فهمیدم.

اعتقاد عامه ی مردم (در همه جای دنیا حتی کشورایی که مصرف قهوه نسبت به چای در اون ها بالاست، مثل خود امریکا که مصرف قهوه تقریبا 4 برابر چایه) اینه که چای یک نوشیدنی سالمه و قهوه بده از این نظر. اما این طور نیست. آزمایشات ثابت کرده که هر دوی اونها برای بدن خوب هستند چون سرشار از آنتی اکسیدان ها هستند.

البته دانشمندا نشون دادن که هر چیزی واسه یه چیزی خوبه بالاخره! اما خوب به بحث مربوط به سلامت می رسیم!


آنتی اکسیدان چیست؟

آنتی اکیسدان یه ماده ی شیمیاییه که در گیاهان سبز یافت میشه. در بدن ما، آنتی اکسیدان از بافت های سالم ما در برابر اکسیدان ها مراقبت می کنه. اکسیدان ها، رادیکال های آزاد هم نامیده می شند. در طول زمان رادیکال ها می تونند به سلول ها صدمه بزنند و موجب بیماری بشوند. (در ادامه می گم چه بیماری هایی)

تحقیقات روی آدم هایی که چایی رو ترجیح میدن نشون داده که خوردن چای سیاه یا سبز، ریسک ابتلا به سرطان مثانه رو کم می کنه و چای سبز (کلا چای سبز بهتره نسبت به چای سیاه اما گرون تره. بهترین نوشیدنی چای، چای سبز همراه با مصرف لیمو پیشنهاد میشه) ابتلا به سرطان سینه و همچنین نرخ مرگ در اثر بیماری های قلبی رو کم می کنه.

قهوه برای جلوگیری از سرطان جگر، سرطان روده، بیماری پارکینسون و دیابت نوع دو (خودمم نمی دونم چیه!!!) خوبه.

قهوه یا چای چقدر کافئین دارند؟

هر اونس (تقریبا 31 گرم) از قهوه ی جوشانده شده تقریبا 85 میلی گرم کافئین داره که بیش از دوبرابر همین مقدار چای داغه (40 میلی گرم)

چای بهتره یا قهوه؟

بعد از دیدن چند تا منبع، دیدم پیشنهاد مشترک همه ی اونها اینه:

نمیشه واقعا گفت کدوم بهتره اما پیشنهاد اینه که برای سلامتی بیشتر و استفاده از فواید هر دو نوع آنتی اکسیدان ها در قهوه و چای، صبح ها یکی دو لیوان قهوه بخورید ولی در طول روز و فعالیت های روزانه تون چای بنوشید. (بعضی ها کلا چای رو پیشنهاد می کنند)

منابع:

http://www.cbn.com/health/nutrition/reinke_coffeetea.aspx

http://abcnews.go.com/GMA/Diet/story?id=2123324

http://ezinearticles.com/?Coffee-Or-Tea---Which-Is-Better-For-You?&id=107983

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۸۷ ، ۱۶:۵۴
مجید عسگری
حتی رفاقتمون هم باج دادنی شده. یادمه کوچکتر که بودم فک می کردم چرا هر کدوم از دوستام فقط یکی دو تا دوست صمیمی دارند و اگه کس دیگه ای هم ازشون کمک بخواد بهش کمک نمی کنند. الان خوب می فهمم دلیلشو. ما اصلا تو زندگی نمی تونیم کلا رو کمک کسی حساب کنیم. فقط با یکی دو نفر رفیق می شیم و انقد بهش باج می دیم و براش مرام می ذاریم به هوای اینکه تو بدبختیامون کمکون کنه. بیشتر از اینم نمی تونیم رفیق داشته باشیم چون اگه وقت و مرام کافی نذاریم، با یه دوستی کم عمق تر بهتره رو کمک کسی هم حساب نکنیم.
[caption id="attachment_31" align="aligncenter" width="469" caption="دوستی با حیوون خانگی بهتره یا آدم؟!"]دوستی با Øیوون خانگی بهتره یا آدم؟![/caption]
این میشه که یه جوون 21-22 ساله میاد می گه ما کلا سود-based و خود پسندانه زندگی می کنیم. قوانینو واسه خود پرستیمون رعایت می کنیم تا زنده بمونیم و محبتمونم به دیگران واسه اینه که بهشون باج بدیم که بهمون محبت کنند. همه چیزمون تو خودپرستیمونه. به نظرتون دنیا داره به کجا می ره؟؟ بی خود نیست که بعضیا حیوون خونگیشونو بیشتر از آدما دوس دارن و بیخود نیست که دوست دخترم واسه پیچوندن من میگه آدم می تونه عاشق یه جسم بی جان بشه، یا یک گل یا یه گربه…
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۸۷ ، ۰۶:۳۰
مجید عسگری

با استاردیکت بهتر بیاموزید.

بعد از مدتها مدتها میخوام یه پست علمی بدم! من چند وقت پیش تصمیم گرفتم تا میتونم برنامه های اوپن سورس رو جایگزین برنامه های کرک شده تو ویندوز کنم. کلا تو این مدت خیلی راضی بودم. اما بهترین تغییر من تغییر از ببیلون به استاردیکت بود. یک دیکشنری فوق العاده قدرتمند و البته اوپن سورس و مجانی.
در ادامه توضیح میدم چرا این دیکشنری رو انتخاب کردم.
[caption id="" align="aligncenter" width="415" caption="خواندن پی دی اف با استفاده از استاردیکت"][/caption]
[caption id="" align="aligncenter" width="477" caption="گزینه های اسکن کردن در استاردیکت"][/caption]

استاردیکت کلا حجم کمی داره و میتونین راحت داونلودش کنید. این دیکشنری قوی روی همه ی سیستم عامل ها وجود داره و کار شما رو اگه از چند تا سیستم عامل مث ویندوز و لینوکس استفاده می کنین راحت می کنه.
 ابزارهایی وجود دارند که دیکشنری های ببیلون رو به استاردیکت تبدیل میکنند. یعنی اگه دیکشنری مورد علاقتون یه دیکشنری بابیلونیه، اونو از دست نمیدید.
 استاردیکت هم مث ببیلون به سیستم تری میره.
 اگر استاردیکت رو در حالت اسکن قرار بدین، (با صفحه کلید هم میشه) موس روی هر کلمه ای مکث کنه استار دیکت معنیشو برتون نشون میده حتی اگه پی دی اف باشه:
 و اگه موس رو کمی پایین تر بیارین (یعنی روی کادر یه لحظه مکث کنین) یک منوی کوچیک به بالای کادر اضافه میشه! من واقعا عاشق این منو هستم!
گزینه های این منو ایناست:

Query in Stardict: شما در تنظیمات استاردیکت میتونین مشخص کنید که تنها تعدادی از دیکشنری های مهم در حالت اسکن فعال باشند. اگه خواستین در مورد کلمه ای بیشتر بدونین می تونید این گزینه رو کلیک کنید و پنجره ی استاردیکت باز میشه و معنی اون رو میتونین در همه ی دیکشنری ها ببینید. Save to file: این گزینه فوق العاده عالی و بدرد بخوره! من وقتی این گزینه رو دیدم گفتم باید این پستو حتما بدم!! شما در استاردیکت میتونین آدرس یک فایل متنی رو بدین. وقتی این دکمه رو کلیک کنین، اون کلمه و معانیش در دو دیکشنری اول (میتونین به دیکشنری ها اولویت بدین) به انتهای فایل اضافه میشه. (البته میتونین مشخص کنید که فقط خود کلمات بدون معنی اضافه بشوند) این یعنی اینکه می تونین یک پی دی اف رو باز کنین و روی کلماتی که بلد نیستین مکث کنین، معنی اونها رو ببینین و اگه لازم شد اون رو به فایل اضافه کنید بعد اون پرینت بگیرید و کلمات رو حفظ کنید!
Pronounce the word: کلمه رو تلفظ می کنه.
Close
Help
Quit Stardict
 یک امکان خیلی جالب دیگه ی استاردیکت اینه که:
[caption id="" align="aligncenter" width="466" caption="نمایش درختی"][/caption]

من کلمه ی مجیک رو تو استاردیکت جستجو کردم. یک نگاهی به اون دیاگرام بندازین تا ببنید این دیکشنری چقد خفننننننه!!! (ببینید magic چه جوری به wizard وصل شده! روی هر کدام از دایره ها مکث کنید یک معنی از مجیک رو مینویسه و می تونین ببینین چگونه به بقیه کلمات وصل شده.) اونو به همه توصیه میکنم!
 یکی از ویژگیهای برجسته ی استاردیکت اینه که خیلی دیکشنری های مختلفی داره (لانگمن, آکسفورد, ...) که میتونین داونلود کنید.
 استاردیکت اوپن سورس و مجانیه

موفق باشید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۸۷ ، ۰۰:۲۹
مجید عسگری
هر روز از یه گل فروشی گل می خرید؛ و وقتی می رسید نزدیک شرکت مجبور بود بندازدش توی یه باغچه توی راهش. چون کسی نبود تا گلا رو بده بهش. اون دیگه هرگز برنمی گشت.
یه روز که یه شاخه گل دیگه خریده بود، یک کم مونده به رسیدن، یه دختر کوچولو رو دید که حدوداَ پنج-شش سالش بود. لباسای کثیفی تنش بود. از این که همچین صحنه‌ای رو توی اون خیابون دید خیلی جا خورد. با خودش فک کرد حتماَ باباش توی یه خیابون اون طرف تر داره شیشه های ماشینا رو پاک می کنه یا آدامس میفروشه. شایدم باباش معتاده. شایدم اصلا بابایی نداره!
وقتی رسید نزدیک دخترک، دید همش داره به اون و گلی که تو دستشه نگاه می کنه. همون جا ایستاد. دخترک یه چیزی می خواست بگه و دوس داشت با نگاه کمکش کنه تا بتونه حرفشو بزنه؛ چند لحظه بعد، بدون مقدمه گفت «آقا اون گلتو میدیش به من؟»
جلوی دخترک نشست و گلو داد بهش و آروم بهش گفت «این گلو نفروشش به کسی! بدش به کسی که بیشتر از همه دوسش داری! چون من اینو واسه کسی خریدم که بیشتر از همه دوسش دارم.»
دخترک گل رو گرفت. اون پاشد که بره. سرش پایین بود.
هنوز یه قدم بیشتر نرقته بود که اون دختر کوچولو صداش کرد «آقا!»
وقتی برگشت، دید گل رو گرفته طرفش، «بفرمایید آقا!»
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۸۷ ، ۱۹:۴۶
مجید عسگری

نشسته بود کنار پنجره، توی اتوبوس و داشت بیرونو تماشا می کرد. اتوبوس رسید به ایستگاه جدید و ایستاد. یه دفه چشمش خورد به یه مسافری کنار خیابون. حس می کرد خیلی شبیه دختریه که همیشه دوسش داشت. دلش نمی خواست به چهره ش زیاد نگاه کنه. فقط خیره شده بود به جایی که ایستاده بود و هزار تا خاطره تو ذهنش مرور می شد. خیلیای دیگه هم داشتن به اون دختر نگاه می کردند.
درست حسابی ندید و نفهمید، اما ناگهان حس کرد که یه دختر دیگه، که انگار خیلی خیلیب زیباتر بود، رد شد از کنار اتوبوس، و اون نگاه های همه ی کسانی رو که حس کرد که دور و برش بودند، و با حرکت اون دختر، چشماشون حرکت می کرد، و بعد هم گردنشون! اما پسرک هنوزم به همون جا خیره شده بود. هنوزم به اون دختر نگاه می کرد که دیگه هیچکس نگاش به اون نبود. لااقل تا وقتی اون دختر زیبا رد میشد.
تو همین فاصله ی کم، اون به خیلی چیزا فک کرد. و فک کرد، "حالا که داری میری، تورو خدا عاشق مردی نشو که مث اینا باشه، به کسی دل نبند که این جوری تنهات بذاره، بهت دروغ بگه، فقط ظاهرتو ببینه، روحتو له کنه با نگاهاش... برو، ولی یادت نره، آدمایی مث خودت تو دنیا خیلی کمند..." و نزدیک بود گریه ش بگیره. اون موقع به این فک کرد که کاش دنیا اینطوری نبود، کاش می شد اعتماد کرد به همه، دوباره نگاهای همه داشت برمی گشت به همون دختری که کنار خیابون ایستاده بود، که یه دفه اتوبوس راه افتاد، و پسرک هنوز تو آرزوهاش بود...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۸۷ ، ۱۷:۴۱
مجید عسگری